تحقیق انتقادی
15 تیر 1401 1401-11-29 16:32تحقیق انتقادی
رئوس مطالب:
تحقیق انتقادی
تحقیق انتقادی از یك پیشینه تاریخی در مباحث علمی غربی برخوردار است، این تحقیق سنتهای مربوط به خودش را دارد. این سنتها به دنبال انتقادات رایج و نقطهنظر هر جامعه و فرهنگ هستند. تحقیق انتقادی شما را قادر میسازد به سؤال و انتقاد از آن دسته از فرایندها و ساختارها كه در آن پدیده موردتحقیق وجود دارد و رخ میدهد. نقطه شروع راهبرد تحقیق انتقادی، تولید و نگهداری منصفانه از ساختارها و سیستمهای بهتر است. اهداف شما باید در ساختارهای اولیه پدیده و معانی كه از این سازهها نشئت گرفته، متمركز باشد.
تحقیق انتقادی چیست؟
شکلهای اثبات گرا و تفسیری تحقیق، در بسیاری از گرایشهای مدیریت و تجارت به طور نسبی شناخته شده اند؛ اما تحقیق انتقادی این گونه نیست. تحقیق انتقادی از رواج کمتری برخوردار است؛ هر چند شواهد از افزایش تحقیقهای انتقادی حکایت دارند. برای نمونه، جلسههای مطالعات مدیریتی در انگلستان در حوزه مدیریت، دیگر به طور کامل شناخته شده اند. در زمینه سیستمهای اطلاعاتی نیز از سال ۲۰۰۱، شمار متعددی از مجلهها به تحقیقهای انتقادی اختصاص یافته است (بروک، ۲۰۰۲؛ کوانسی و ریچاردسون، ۲۰۰۶؛ تروکس و هو کرافت”، ۲۰۰۱).
واقعیت آن است که تحقیق انتقادی بیش از مقدار کنونی میتواند به تجارت و مدیریت کمک کند؛ اما ظرفیتهای کامل آن در آینده خود را نمایان خواهد کرد. تحقیقهای تفسیری و تحقیق انتقادی از بسیاری لحاظ شبیه یکدیگرند. برای نمونه، بیشتر تحقیقها بیشتر بر ظهور هرمنوتیک دوگانه در علوم اجتماعی اذعان دارند (به عبارت دیگر، تحقیق اجتماعی نسبت به موضوع مورد مطالعه خود در رابطه فرد- فرد (سوژه – سوژه) قرار میگیرد). پیش فرضهای معرفت شناختی تفسیرگرایی، تا اندازه زیادی درباره تحقیق انتقادی نیز صادق است. با وجود این، تحقیق انتقادی در مقایسه با تحقیق تفسیری چارچوب متمایزی دارد.
تحقیق انتقادی بر این فرض استوار است که واقعیتهای اجتماعی به لحاظ تاریخی در کنار یکدیگر قرار میگیرند. به عبارت دیگر، آنها توسط افراد تولید و باز تولید میشوند. با وجود این، آگاهانه به روشی عمل کنند تا شرایط اقتصادی و اجتماعی خود را تغییر دهند. محققان انتقادی معتقدند توانایی مردم در انجام این کارها با شکلهای مختلفی از قوانین اجتماعی، فرهنگی و سیاسی محدود میشود؛ بنابراین، همه تفسیرها در هر موقعیت اجتماعی وزن و ارزش یکسانی ندارند. برخی از تفسیرها بیش از تفسیرهای دیگر ترجیح داده میشوند و گاهی اوقات توسط یک نفر یا گروهی از مردم بر دیگری تحمیل میگردند).
نقش و وظیفه اصلی تحقیق انتقادی، ماهیت انتقادی اجتماعی آن است که از طریق شرایط به ظاهر محدود و ناخوشایند، موقعیت حاضر روشن میشود. تصور میشود شرایط اجتماعی حاضر، مانع دستیابی به روشنگری، عدالت و آزادی میگردد. مطلوب محقق انتقادی برخلاف محققان تفسیر گرا (که صرفاً توصیف دانش و عقاید حاضر است)، به چالش کشاندن باورها، ارزشها و پیش فرضهای رایجی است که امکان دارد در نظر افراد (مورد مطالعه) بدیهی فرض شود.
“کارتون” نقد اجتماعی را چنین تعریف میکند: نقد بیانگر تفکر درباره نظامی از محدودیت هاست که توسط انسان ایجاد شده است. مواردی نظیر فشار مخرب (نابهنجاری) که افراد یا گروهی از افراد و یا نژاد بشر بهعنوان یک کل، در روند خودسازی تسلیم آن میشوند.
البته، اگر کسی مانند یک محقق انتقادی قصد داشته باشد وضعیت اجتماعی حاضر را نقد کند، برای انجام این کار باید مجموعه ای از اصول را در اختیار داشته باشد. از این رو، تقریباً تمام محققان انتقادی، اصول اخلاقی مشخصی دارند که انگیزه کار تحقیقی آنها را فراهم میکند. محقق انتقادی، مدافع ارزشهای اخلاقی مانند دموکراسی باز، فرصتهای برابر و حفظ محیط زیست است.
محققان انتقادی افزون بر نقد وضعیت اجتماعی، ممکن است پیشنهادهایی هم برای بهبود وضعیت فعلی داشته باشند. میزان اصلاحات اجتماعی که ممکن است یک محقق انتقادی پیشنهاد دهد، به طور قابل توجهی با یکدیگر متفاوتند؛ اما مفهوم واژه رهایی (آزادی اجتماعی) بیشتر توسط یک گروه از دانشمندان مکتب فرانکفورت ارائه شده است.
این واژه در فرهنگ لغت آکسفورد چنین تعریف شده است: “آزاد کردن از محدودیتهای به ویژه از محدویت های حقوقی، اجتماعی و سیاسی.” از قید بردگی آزاد شدن، نخستین معنایی است که در فرهنگ لغت برای این واژه بیان شده است (سوانز و استیونسون”، ۲۰۰۴). این واژه که از سوی محققان انتقادی مکتب فرانکفورت بسط داده شده است، به رهایی مردم از قیدها، عقاید و پیشداوری های باطل و نادرست گفته میشود.
“رهایی فرایندی است که از طریق آن، افراد و گروهها از قید شرایط سرکوبگر اجتماعی و ایدئولوژیکی آزاد میگردند؛ به ویژه مواردی که محدودیتهای اجتماعی غیرضروری، بر توسعه و تحقق آگاهی انسان ایجاد میکنند” (الوسون و ویلموت، ۱۹۹۷).
“یورگن هابرماس” شناخته شدهترین عضو مکتب فرانکفورت است. وی نظریه کنش ارتباطی را ارائه داد که به استدلال او، بنیان توسعه جوامع مدرن است (هابرماس، ۱۹۸۴).
“پیر بوردیو” یکی دیگر از نظریه پردازان انتقادی است. بوردیو جامعه شناس فرانسوی بود که بر قدرت نظامهای نمادین و سلطه آنها بر ساخت واقعیت تمرکز داشت. بوردیو مفاهیمی مانند سرمایه اجتماعی و فرهنگی و سرمایه نمادین را معرفی کرد. برای نمونه، سرمایه نمادین، به منابعی اطلاق میشود که فرد با توجه به شهرت، اعتبار و جایگاه خود به آنها دسترسی پیدا میکند.
“میشل فوکو” یکی دیگر از نظریه پردازان انتقادی معروف است. وی روابط میان قدرت، دانش و گفتمان را بررسی میکند (فوکو، ۱۹۷۲). او خود را “یک متخصص در زمینه تاریخ نظامهای فکری” میداند (مکی، ۱۳: ۲۰۰۰).
یکی از مدلهای خوب بررسی رویکرد انتقادی در تجارت و مدیریت، اثر “آلوسون و دیتز”است (آلوسون و دیتز، ۲۰۰۰). “بارت” (2002) به تاثیرگذاری دانشمندانی در مدیریت منابع انسانی پرداخته است که از ایدههای میشل فوکو بهره گرفته اند. “کوپر” (2002) با استفاده از تفکرات بوردیو، حسابداری انتقادی در اسکاتلند را بررسی کرده است. مقالههای “مایرز و بانگ” (۱۹۹۷) و “نونیاما و لی” (۱۹۹۷) نیز مدلهایی از بهره گیری از رویکرد هابرماسی در تحقیق انتقادی سیستمهای اطلاعاتی است.
منابع: